فهرست مطالب

Anatomical Sciences Journal
Volume:4 Issue: 2, 2006

  • تاریخ انتشار: 1385/04/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • محمدرضا باغبان اسلامی نژاد، لیلا تقی یار، احمد قارزی صفحات 119-130
    هدف
    جداسازی سلولهای مزانشیمی از مغز استخوان موش NMRI و بررسی پتانسیل تمایزی آنها به غضروف در محیط آزمایشگاهی.
    مواد و روش ها
    موشهای NMRI با سن تقریبی 6-4 هفته کشته شدند و سلولهای مغز استخوان آنها به تعداد 500 سلول در هر خانه از ظروف 6 خانه کشت شد. با انجام دو پاساژ متوالی، جمعیت خالصی از سلولهای فیبروبلاستی ظاهر شد. به منظور تمایز به غضروف از دو روش (Micromass culture) و کشت تک لایه ای (Monolayer) استفاده شد. در روش اول، 200000 سلول پاساژ دوم با انجام سانتریفوژ متراکم شد و به مدت 21 روز در محیط کندروژنیک قرار گرفت. در روش monolayer سلولهای پاساژ دوم در ظرف 24 خانه کشت شد و پس از پرشدن کف ظرف، محیط تمایز کندروژنیک جایگزین محیط کشت سلول شد. برای ارزیابی تمایز از روش های رنگ آمیزی اختصاصی تولوئیدن بلو، آلسین بلو و روش(RT-PCR) Reverse transcription polymerase chain reaction استفاده شد. در مطالعه حاضر ماهیت مزانشیمی سلولهای جدا شده با روش تمایز به استخوان و چربی بررسی شد.
    یافته ها
    در روزهای اول، ظرف کشت حاوی سلولهای منفرد با مورفولوژی اغلب دوکی بود. دو هفته پس از آغاز کشت، سلولهای دوکی تکثیر یافته ایجاد کلنی کردند. با انجام پاساژ، کلنی های سلولهای دوکی جدا شدند و به ظرف کشت جدید منتقل شدند. دو هفته پس از پاساژ اول، پاساژ دوم انجام گرفت که حاصل آن جمعیت نسبتا یکنواختی از سلولهای دوکی فیبروبلاستی بود. در روش Monolayer تمایز اتفاق نیفتاد در حالی که با روش Micromass سلولهای جداشده به غضروف تمایز یافتند. همچنین نتایج RT-PCR نشان داد که mRNA کلاژن تایپ X، II و اگریکان به میزان زیادی در سلولهای تمایز یافته تولید شده است. رنگ آمیزی اختصاصی تولوئیدن بلو و آلسین بلو نمایانگر متاکروماتیک بودن ماتریکس ترشحی بود. سلولهای جدا شده در مطالعه حاضر به راحتی به استخوان و چربی تمایز یافتند که نشانگر ماهیت مزانشیمی آنها بود.
    نتیجه گیری
    سلولهای فیبروبلاستی جدا شده با روش کشت در تراکم پایین پتانسیل تمایز به غضروف را دارند. با توجه به اینکه این سلولها به استخوان و چربی نیز تمایز یافتند، ماهیت مزانشیمی دارند.
    کلیدواژگان: سلول فیبروبلاستی، سلول مزانشیمی، تمایز به غضروف، استخوان و چربی، موش NMRI و Balb، c
  • مرضیه ابراهیمی، حسین نهاوندی، عباس پیر یای، محمد معصومی صفحات 131-146
    هدف
    مطالعه ویژگی های فراساختار و تجلی ژنها در سلولهای بنیادی لیمبال کشت شده بر پرده آمنیون و مقایسه آن با بافتهای طبیعی ملتحمه، لیمبال و قرنیه سالم.
    مواد و روش ها
    روش های (Revers Transcriptase Polymerase Chain Reaction) RT-PCR، ایمنوسیتوشیمی و ایمنوبلات به منظور بررسی تجلی ژنهای موثر در حفظ خصوصیات بنیادی (Stem ness)، تمایز یا تکوین اپیتلیوم قرنیه در نمونه های تازه تهیه شده لیمبال، قرنیه، ملتحمه انسانی و سلولهای لیمبال کشت شده بر پرده آمنیوتیک، در زمان های متفاوت مورد استفاده قرار گرفتند. روش میکروسکوپ الکترونی نیز برای بررسی فراساختار سلولهای کشت شده و بافتهای مربوط استفاده شد.
    یافته ها
    پس از 2-3 هفته، سلولهای کشت شده صفحه ای به اندازه تقریبی 2 2 سانتی متر مربع را بر پرده آمنیوتیک برهنه (فاقد سلول) تشکیل دادند. سلولهای کشت شده در تمام مراحل کشت از نظر بیان ژن P63+، Pax6+، Oct4+K3- بودند. بیان ژن K12 و کانکسین 43 پس از 14 روز کشت ظاهر شد و با افزایش زمان کشت افزایش یافت، در حالی که بیان ژن P63با افزایش زمان کاهش یافت. مقایسه سلولهای کشت شده با نوع طبیعی آن نشان داد که بافت لیمبال دارای ژنهای K3-/K12-/P63+/Oct4+/PAX6+ و بافت قرنیه دارای ژن P63-/K3+/K12+/Oct4+/PAX6+ و بافت ملتحمه نیز دارای ژنهای P63+/K3-/K12+/Oct4+/PAX6+ بودند. بررسی فراساختار سلول های لیمبال کشت شده نشان دهنده شباهت های فراوانی بین این سلول ها و اپیتلیوم قرنیه طبیعی بود.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که سلول های لیمبال کشت شده جمعیت هتروژنی متشکل از سلول های بنیادی، سلول های پیش ساز و سلول های تمایز یافته هستند. همچنین هر چند که سلول های کشت شده واجد ساختار و اندامک های نابالغ درون سلولی بودند اما از نظر ساختار و ویژگی های درون سلولی مشابه نمونه طبیعی بودند.
    کلیدواژگان: پرده آمنیوتیک انسانی، سلول های بنیادی لیمبال، قرنیه، فراساختار
  • مرتضی حسین زاده، علی امینی، محمدحسین میر مومنی، مجید چراغی صفحات 147-152
    هدف
    تعیین اثر رتینوئیک اسید و میتوژنها و بیان پروتئین Fos بر رشد وزیکول چشمی در موش
    مواد و روش ها
    رتینوئیک اسید (RA) از مشتقات سنتتیک ویتامین A بوده و مصرف زیاد آن باعث ایجاد ناهنجاری های مادرزادی و نیز افزایش رادیکال های آزاد و نتیجتا پراکسیداسیون لیپیدها در بدن می شود. میتوژنها به ترکیباتی نظیر Bombesin، Serum و انسولین که تعداد دفعات تقسیم سلولی را افزایش می دهند گفته می شود. این ترکیبات یک سری فاکتورهای رشد خارجی هستند که باعث القای ساخت Glcdk شده و موجب پیشبرد تقسیم سلولی می شوند و پروتئین Fos یکی از عناصر ضروری در پیشبرد تنظیم سیگنال های میتوژنی است که با بیان ژن های ثانویه در نهایت موجب تقسیم سلولی می شود. در این مطالعه از موش های نژاد Albino-NMRI با عمر متوسط شش هفته و وزن 26±2 گرم استفاده شد. موشها را به صورت یک نر و دو ماده در یک قفس قرار داده و با مشخص شدن روز صفر بارداری در روز 9.5 جنینی موشها تشریح و جنین ها از رحم خارج شد. سپس در محیط استریل چشم جنین ها (وزیکول چشمی و لنزی) را خارج کرده و در ظروف 24Well حاوی محیط های زیر کشت داده شد: محیط کشت (Dulbecc،s DMEM Modified Eagle Medium) به عنوان محیط کنترل و انسولین 2.5 درصد، سرم 10 درصد و رتینوئیک اسید 25nM به عنوان گروه های تیمار در نظر گرفته شد. سپس ظرف حاوی محیط کشت در انکوباتور شامل 5 Co2 درصد و دمای 37 درجه قرار داده شد. پس از 24 ساعت بامیکروسکوپ Invert قطر ثانویه وزیکولها را اندازه گیری کرده و از روش SDS PAGE (Sodium Doclesyle Sulfate Polyacryle Qmideged electerophoresis) و ژل 9 درصد برای استخراج پروتئین وزیکولهای محیطهای مختلف استفاده شد. برای ارزیابی داده ها از روش آنالیز واریانس یکطرفه (One-way ANOVA) و Tukey’s test استفاده شد.
    یافته ها
    رتینوئیک اسید از رشد وزیکولها در تمامی گروه های مورد آزمایش جلوگیری می کند و میزان پروتئین به طور معنی داری در این محیطها کاهش می یابد.
    نتیجه گیری
    همچنین می توان نتیجه گرفت که تنها وجود Fos برای رشد کافی نیست، بلکه وجود میتوژنها نیز ضروری است.
    کلیدواژگان: رتینوئیک اسید، پروتئین Fos، میتوژن، وزیکول چشمی، لنز
  • علیرضا رضایی، محمدخبازیان، سید فواد احمدی، سید مهدی احمدی، شهناز رضوی، محمدحسین نصراصفهانی صفحات 153-161
    هدف
    بررسی عوامل موثر بر درمان باروری به کمک روش انجام جنین است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع مورد- شاهدی است و در مرکز باروری و ناباروری اصفهان انجام شده است. روش نمونه گیری آن سرشماری تمام زوج های نابارور دارای انجماد جنین و حجم نمونه آن هفتصد مورد است. داده ها از پرونده های انجماد جنین IVF و ICSI این مرکز مربوط به تیرماه 1379 الی خرداد ماه 1382 جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS II آنالیز آماری شده است.
    یافته ها
    عوامل موثر بر میزان باروری پس از انجماد عبارتند از: تعداد جنین های هفت تا هشت سلولی با بقای بیش از هفتاد و پنج درصد (دارای بیشترین تاثیر)، نسبت جنین های ذوب شده با بقای بیش از هفتاد و پنج درصد به کل جنین های ذوب شده، تعداد جنین های منجمد شده، ضریب بقا- مرحله تسهیم، ضریب بقای جنین های ذوب شده. همچنین عوامل موثر بر تعداد جنین های هفت تا هشت سلولی با بقای بیش از هفتاد و پنج درصد عبارتند از تعداد جنین های هفت تا هشت سلولی با ضریب سه قبل از انجماد، ضریب مرحله تسهیم جنین ها قبل از انجماد، ضریب کیفیت جنین ها قبل از انجماد، تعداد جنین ها در روز سوم، تعداد تخمک گرفته شده و سن مادر که دارای ارتباط معکوس است.
    نتیجه گیری
    بالا رفتن میزان بقا و تعداد جنین های ذوب شده، شانس درمان ناباروری را با استفاده از انجماد جنین افزایش می دهد. در این میان جنینهای هفت تا هشت سلولی با بقای بیش از هفتاد و پنج درصد، بیشترین کمک را به درمان می نمایند. همچنین، ارتقای عوامل قبل از انجماد مانند تعداد تخمک گرفته شده، تعداد و کیفیت جنینهای حاصل منجر به افزایش میزان بقا و تعداد جنینهای ذوب شده می شود و از این طریق درمان ناباروری را با استفاده از انجماد جنین بهبود می بخشد.
    کلیدواژگان: انجماد جنین، IVF، ICSI، باروری
  • سید نورالدین نعمت الهی ماهانی*، حسن یاهنگ، محمدعلی کیانی نژاد صفحات 163-174
    هدف

    بررسی قابلیت سیستم های هم کشتی در غلبه بر آثار سوء ناشی از نگهداری جنین های 2- سلولی موش در دمای پایین.

    مواد و روش ها

    جنینهای 2- سلولی موش از لوله رحم موش های نژاد NMRI پس از تحریک تخمک گذاری با گونادوتروپینها به داخل محیط (Human Tubal Feluid) HTF با (Fetal Bovin serum) FBS%15 آزاد شدند. جنین های طبیعی پس از سه بار شستشو با (Hank’s Balanced Salt Solution) HBSS همراه با 15 درصد (Bovin serum Albumin) BSA به مدت 3، 1 و 5 ساعت در دمای آزمایشگاه (22-25?C) قرار داده شدند. سپس جنین های هر گروه به طور همزمان به محیط های (Minimum Essential Medium Modification) MEM-a، HTF به عنوان شاهد و (Human Embryonic Fibroblast) HEF و (Mouse Embryonic Fibroblast) MEF به عنوان هم کشتی منتقل و به مدت 120 ساعت در انکوباتور CO2 دار 37 درجه سانتیگراد نگهداری شدند. آزمایش ها 6 بار تکرار و تکوین جنین ها هر 24 ساعت به مدت 5 روز بررسی شد. اطلاعات به دست آمده به کمک آزمون مجذور کای آنالیز آماری شد و حد معنی داری اختلافات بین گروه ها p<0.05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    تکوین جنین هایی که به مدت 5 ساعت در حرارت آزمایشگاه نگهداشته شده بودند در هر دو گروه HTF و MEM-a به طور معنی داری (p<0.05) نسبت به گروه شاهد کاهش یافته بود. هم کشتی جنین ها با MEF یا HEF میزان تکوین به مرحله بلاسیتوسیست را در تمام گروه های مورد مطالعه که در دمای آزمایشگاه قرار گرفته بودند افزایش داده بود. اختلاف آماری معنی داری بین گروه های شاهد و آزمون هم کشتی دیده نشد؛ در حالی که جنین هایی که بمدت 5 ساعت در دمای آزمایشگاه نگهداری شده و سپس به محیط های هم کشتی منتقل شده بودند تکوین چشمگیری در روزهای چهارم و پنجم نسبت به جنین هایی که در محیط MEM-a (شاهد) قرار داشتند، نشان دادند (p<0.05).

    نتیجه گیری

    از یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد که جنین های 2- سلولی موش قادرند شرایط نامساعد دمای آزمایشگاه را به مدت سه ساعت تحمل کنند. به هر حال، نگهداری جنین ها به مدت 5 ساعت در دمای آزمایشگاه اثرات جبران ناپذیری بر تکوین جنین ها بر جا می گذارد. هر دو نوع سلولی که در مطالعه حاضر به کار گرفته شده بود توانستند تکوین بهتر جنینها را، به خصوص جنینهایی که در حرارت آزمایشگاه قرار داده شده بودند تامین کنند.

    کلیدواژگان: هم کشی، جنین موش، فیبروبلاست جنینی، دمای آزمایشگاه
  • مریم نام آوری، منصوره موحدین، تفی الطریحی صفحات 175-184
    هدف
    بررسی بیان پروتئین Bax و Survivn پس از ایجاد آسیب مغزی با استفاده از شوک سرمایی و توانایی کلرید منیزیم در مهار آپوپتوز بود.
    مواد و روش ها
    در تحقیق حاضر برای ایجاد شوک سرمایی، یک پروپ فلزی 100 گرمی با ازت مایع سرد شد و بر سطح جمجمه در بالای لوب پاریتال به مدت 30 ثانیه قرار گرفت. 72 ساعت پس از ایجاد ضایعه مغز موشها برداشته شد و برشهایی به منظور مطالعه ایمونوهیستوشیمیایی تهیه شد. در این مطالعه برای بررسی وقوع آپوپتوز از آنتی بادی های Bax و Survivin استفاده شد. داده ها با آزمون t-test تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که Bax در گروه مدل به میزان بالایی بیان شد اما بیان آن در گروه درمان بسیار پایین بود. Survivin در گروه درمان به میزان بالایی بیان شد و تفاوت معنی داری با گروه مدل ایجاد کرد (p<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که کلرید منیزیم با دوز مطلوب موجب فعال شدن بیان پروتئین Survivin و مهار آپوپتوز می شود
    کلیدواژگان: آسیب مغزی، شوک سرمایی، کلرید منیزیم، آپوپتوز، Bax، Survivin
  • حمیدرضا غفاری، غلام رضا دشتی، ابراهیم اسفندیاری، غلام رضا حاجیانی، علی اصغر نشاط صفحات 185-192
    هدف
    یکی از مشکلاتی که در عمل پلاستینیشن بافتها ممکن است وجود داشته باشد تیرگی رنگ بافت قبل یا در حین عمل پلاستینیشن است که بافت پلاستینه ایجاد شده تیره و عملا غیرقابل استفاده است. برای رفع این مشکل ما به اثر شفاف سازی بافت بوسیله آب اکسیژنه قبل از پلاستی نیشن بررسی شد.
    مواد و روش ها
    پس از تهیه یک جسد انسانی برای پلاستینیشن به ترتیب مراحل تشریح، آبگیری و چربی گیری را انجام شد. در این تحقیق پس از به دست آوردن بهترین غلظت و زمان به کارگیری آب اکسیژنه (%16.6 در 6 ساعت) برای شفاف سازی، شفاف سازی نمونه اصلی را انجام گرفت و پس از آن اشباع تحت فشار و پرداخت انجام شد. در نهایت نمونه ساخته شده با نمونه استاندارد مقایسه شد.
    یافته ها
    نمونه تهیه شده از نظر رنگ و حفظ شکل ظاهری با نمونه اصلی (نمونه ساختهایدلبرگ آلمان) مقایسه شد و تفاوتی بین نمونه ها مشاهده نشد. قطعه پلاستینه تولید شده در آزمایشگاه فیزیک پزشکی توسط دستگاه اونیورسال (England universal test DARTEC) با نمونه استاندارد از نظر استحکام و انعطاف پذیری مقایسه شد که پس از بررسی آماری مقادیر عددی مربوط به کمیتهای اندازه گیری شده توسط نرم افزار SPSS اختلاف معنی داری بین مقادیر عددی مشاهده نشد (p>0.05، SE=-0.382±-0.460).
    نتیجه گیری
    نمونه تولید شده، خشک، قابل انعطاف، غیرسمی بوده، رنگ و شکل اصلی خود را حفظ نموده بود. نمونه های پلاستینه اجازه مطالعه و آموزش توپوگرافی صحیح را از موقعیت های درست آناتومیک فراهم می نماید و برای مطالعه بهتر و آسانتر قطعات مرطوب که دارای رنگ تیره هستند، شفاف سازی با آب اکسیژنه و پلاستینه نمودن آنها پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: آب اکسیژنه، پلاستینیشن، شفاف سازی
  • جعفر آی، محمد ابراهیم آستانه صفحات 193-196
    واریاسیون یکی از مباحث مهم در آناتومی است که کمکهای قابل توجهی به جراحان ارایه می دهد. یکی از این واریاسیونها، واریاسیون شریان براکیال است. شریان براکیال از کنار تحتانی تاندون عضله ترس ماژور شروع شده، تقریبا یک سانتی متر پایین تر از مفصل آرنج به دو شاخه انتهایی، رادیال و اولنار تقسیم می شود و از آنجایی که این شریان خونرسانی اندام فوقانی را تامین می کند، واریاسیون آن مورد اهمیت است. در تشریح جسد یک مرد 50 ساله، نژاد سفید مشاهده شد که شریان براکیال در میانه بازو به دو شاخه انتهایی خود یعنی شریانهای رادیال و اولنار تقسیم شده است. شریان رادیال در سمت داخل و شریان اولنار در سمت خارج قرار داشت. همچنین شریان اولنار و رادیال برای رسیدن به مسیر اصلی خود در سه سانتی متری بالای حفره کوبیتال متقاطع شده بودند و پس از عبور از حفره کوبیتال شریان رادیال به سمت عضلات گروه اکستنسور (سمت خارج) و شریان اولنار به سمت عضلات گروه فلکسور (سمت داخل) طی مسیر می کردند. این واریاسیون در اعمال جراحی و تزریقات شریانی مربوط به منطقه بازو و آرنج، همین طور در اعمال جراحی قلب و پیوند کبد که لازم است کاتتر در شریان براکیال برای اندازه گیری فشارخون تهاجمی قرار گیرد می تواند خطرناک باشد.
    کلیدواژگان: شریان براکیال، واریاسیون، شریان رادیال، شریان اولنار
|
  • Baghban Eslaminezhad M.R., Taghiyar L., Gharezi Pages 119-130
    Purpose
    The purpose of this study was to isolate and purify fibroblastic cells from NMRI mouse bone marrow and evaluate their potential in differentiating among condrocytic cell lineage in vitro.
    Materials And Methods
    The cells from NMRI bone marrow were harvested and plated at about 500 cells per well of 6-well plates for several days. The pure fibroblastic cells were not appeared until the second passages of the cells were performed. To differentiate into cartilage two different techniques were employed. In micro mass culture technique about 200000 fibroblastic cells pletted by centrifuging were incubated in chondrogenic medium for three weeks. In Monolayer Culture technique about 200000 cells seeded in 24-Well plate were provided with chodrogenic medium for three weeks. In the end of differentiation period the cells were evaluated by histochemistry and RT-PCR analysis for cartilage differentiation. To examine the mesenchymal nature the isolated cells were differentiated into bone and adipocytic cell lineages.
    Results
    In the early days of primary culture the dominant population of the cells was that with spindle shape morphology that expanded in subsequent subculture and almost purified in second passage. Differentiation results showed that in contrast to monolayer culture system in which chondrogenic differentiation was not occurred in micro mass system the cells were apparently differentiated into cartilage as it was evidenced by our evaluation. RT-PCR analysis was indicative of high production of collagen type II X and aggreacan among the differentiated cells and histochemistry results showed the methachromatic matrix accumulation between the cells. The isolated cells in this study were mesenchymal cells as they readily differentiated into bone and adipocyte.
    Conclusion
    The cells isolated by low-density culture system could be differentiated among the chondroblastic lineage and have mesenchymal characteristic.
    Keywords: MESENCHYMAL CELLS CHONDROGENIC OSTEOBLASTIC, ADIPOCYTIC DIFFERENTIATION FIBROBLASTIC CELL NMRI MICE
  • Baharvand H., Ebrahimi M., Piriaei A., Masoumi M. Pages 131-146
    Purpose
    The present study intends to show the characteristics of cultured limbal stem cell (CLSCs) and to compare them with normal Conjunctival (C) Limbal (L) and Cornea (K) tissues.
    Materials And Methods
    The expressions of a set of genes potentially involved in differentiation and stemness function of limbal stem cells were assessed in freshly prepared limbal corneal and conjunctival tissues by Immunocytochemistry Immunoblot and RT-PCR. Also ultra structure of limbal explants was cultured on human amniotic membrane (HAM) and normal tissues were evaluated by scanning electron microscopy and transmission electron microscopy.
    Results
    PAX6 and OCT4 were expressed in limbal conjunctival and corneal tissues. However K3 were expressed only in corneal and K12 in both tissues. The gene K3 was not expressed in limbal cultured explants (LCEs) whilst OCT4 was expressed in all stages. The expression of K12 and Cx43 increased over time in-vitro. Whereas p63 expression was reduced. Ultrastructure analysis of the LCEs showed typically immature organization of intracellular organelles and architecture.
    Conclusions
    Our data suggest that limbal tissues are heterogeneous; containing both precursor cells and some differentiated epithelial cells. An epithelial cell sheet grown from a limbal explant on HAM retains important physiological and structural characteristics almost similar to normal limbal epithelium. Although specific markers of LSCs still remain to be identified there is an increasing need to also determine factor(s) involved in their stemness.
    Keywords: HUMAN AMNIOTIC MEMBRANE CORNEAL CONJUNCTIVAL LIMBAL STEM CELLS
  • Hossein Zadeh M., Amini A., Mir Moumeni M.H., Cheraghi M. Pages 147-152
    Purpose
    This work studies possible role of FOS proteins retinoic acid (RA) and mitogens during optic vesicle development in vitro.
    Materials And Methods
    Fos was detected as a product of 55-62 kDa in optic vesicles via electrophoretic procedures. Incubation (24hr) of optic vesicles with RA 25nM and mitogens(serum10%insulin2.5%) on the day 9.5 of gestation revealed that Fos was induced by mitogens like serum and insulin.
    Results
    The results suggested that the regulation of fos may be required for cell proliferation and differentiation in normal eye development. Fos induction was inhibited by retinoic acid.
    Conclusion
    the results showed that retinoic acid prevents vesicles growth and reduces rate of protein significantly in all treatment groups and that in addition to Fos mitogens are essential to growth of vesicles.
    Keywords: RETINOIC ACID FOS PROTEIN MITOGEN OPTIC VESICLE
  • Rezaei A.R., Khabazian M., Ahmadi S.F., Ahmadi S.M., Razavi Sh, Nasresfahani M.H. Pages 153-161
    Purpose
    the aim of this study is to analyze the factors contributing to the success of frozen- thawed embryo transfer (ET).
    Material And Method
    This retrospective case-control study was carried out on 700 infertile couples treated with IVF and ICSI and had embryo freezing in Isfahan Fertility and Infertility Center Iran from the beginning of July 2000 to the end of June 2003.
    Results
    factors affecting the success rate of frozen- thawed ET are: the number of 7-8 cell embryos with survival rate > 75% the ratio of frozen-thawed embryos with survival rate > 75% to the total number of frozen-thawed embryos the number of frozen embryos mean percentage viability cleavage stage of fresh embryos and mean viability percentage of frozen- thawed embryos. Significantly correlated factors with the number of frozen-thawed 7-8 cells embryos with survival rate > 75% are the number of type A fresh 7- 8 cell embryos fresh embryo survival rate and cellular staging the number of embryos on the third day following insemination fresh embryo survival coefficient the number of retrieved oocytes and maternal age (with a negative correlation).
    Discussion
    increasing the viability percentage and number of cryopreserved embryos increases the success of frozen-thawed ET. Among all the number of 7-8 cell embryos with survival rate > 75% are the most influential ones. Also improving the before freezing such as the number of retrieved oocytes and the number and quality of embryos improves the viability percentage and number of frozen- thawed embryos.
    Keywords: FROZEN, THAWED EMBRYO IVF ICSI FERTILIZATION
  • Nematelahi Mahani S.N., Pahang H., Kiani Nejad M.A. Pages 163-174
    Purpose

    Present study was designed to evaluate the potential of co-culture systems to overcome deleterious effect of exposure of mouse 2-cell embryos to low temperature.

    Materials And Methods

    2-cell embryos were flushed from oviduct of super ovulated NMRI mice into HTF medium with 15% BSA. After washing 3 times with HBSS and with 15% BSA embryos were exposed to laboratory temperature (LT) (22-24 ° C) for 1 3 and 5 hours. Embryos in each group were simultaneously transferred into drops of HTF MEM-a as control as well as Mouse Embryonic Fibroblast (MEF) and Human Embryonic Fibroblast (HEF) as treatment. All the embryos were incubated in humidified 37° C incubator with 5% CO2 in air for 120 hours. Experiments were replicated 6 times and development of embryos was recorded every 24 hours for 5 days. Data were analyzed with c2 test and any statistic difference with p

    Keywords: CO, CULTURE EMBRYONI FIBROBLAST LABORATORY TEMPERATURE
  • Namavari M., Movahedin M., Altarihi T. Pages 175-184
    Purpose
    The purpose of this study was to investigate the expression of Bax and surviving after cold injury and the ability of magnesium chloride to inhibit of apoptosis.
    Materials And Methods
    To produce cold injury a metal probe cooled with liquid nitrogen was applied to the surface of the mouse intact skull above the parietal lobe by force of 100 gr for 30 sec. Brains were removed 72 h after cold injury and sections were prepared to study immunohistochemistry reactions of Bax and Survivin antibodies. The data were analyzed using t- tests.
    Results
    The results indicated that expression of Bax was higher in model group comparing with treated ones. Survivin was expressed more in the treated group and there was significant difference with model group (p
    Keywords: BRAIN INJURY COLD INJURY MGCL2 APOPTOSIS BAX SURVIVIN
  • Ghafari H.R., Dashti Gh.R., Esfandiari E., Hajiani Gh.R., Neshat A.A. Pages 185-192
    Purpose
    Hydrogen peroxide is an unstable colorless heavy liquid used as bleach in industry and as an antiseptic in house holds. Teaching human anatomy at any level relies not only on the expertise of a tutor but also on the availability and use of good teaching aids. Plastination specimens have unique position as teaching aids to exhibit accurate anatomical structures and they are also easy to store and handle by students. Darkening of plastinated tissue is one of the problems that may occurr because dark tissue is unusable. We applied this survey to examine clearing of the hydrogen peroxide on posterior wall of trunk spinal cord and medulla oblongata before Plastination.
    Materials And Methods
    This study was carried out on a human body after fixation dissection dehydration and defatization of the cadaver. The hydrogen peroxide was prepared in several concentration (33.3%16.6%8.3%4.1%) was added to the specimen of master specimen at several times (1 2 468101218 and 24 hours) for clarification. We choused (16.6% per 6hour) as the best situation for clarify of specimen. After clarification of original specimen impregnation and curing was carried out. Finally the prepared Plastinated specimen was compared with the standard Plastinated model.
    Results
    The obtained Plastinated specimen was compared with the standard model of Heidelberg Germany for appearance and resolution. The plastinated specimen obtained was compared with the standard model of Heidelberg Germany for its stature flexibility and traction by the universal test DARTC (England) apparatus in the Department of Medical Physics Isfahan School of Medicine. The result obtained was found to show that the P-value was. 08 and the standard error was (-0.460±0.382).
    Conclusion
    The Plastinated specimen prepared provides an excellent opportunity to demonstrate and study the dissected areas of the difficult structures which can be of great benefit in teaching gross anatomy and neuro-anatomy In addition because of the durability safety reduction intoxic and noxious fumes of formalin the Plastinated specimens can be unique materials as a teaching aid by the side of (Wet) specimens.
    Keywords: PLASTINATION CLARIFICATION FORMALIN
  • Ai J., Astaneh M.E. Pages 193-196
    Since "variation" is one of anatomy topics which helps other medical sciences specially surgery and gives assures surgeons of surgical operations. Thus investigation of variations in cadavers is very important and essential. A cadaver about 50-year-old and white race was prepared and dissected at Anatomy Department of Fasa Medical School. After dissecting the left arm it was revealed that in the half of the arm brachial artery has been divided into its terminal branches which are radial and ulnar arteries. The radial artery was located in the medial and the ulnar artery was located in the lateral side so that ulnar artery supply blood to biceps muscle. Coracobrachialis muscles are also supplied by radial artery. Also brachialis muscles are supplied by ulnar and radial arteries respectively. The profunda brachei was laterally branched immediately over the point of dividing of the brachial artery. The radial and ulnar arteries were crossed in about 3cm over the top of cubital fossa. Radial artery extended toward extensors and ulnar artery extended toward flexors groups muscles. These variations can make problems for surgeons in arm surgery.
    Keywords: BRACHIAL ARTERY VARIATION ULNAR ARTERY RADIAL ARTERY